۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

انفجار خودبخودی توده ها و خطر راست ارتجاعی

امیر محسن محمدی
جنبش های «خودبخودی» در تحولات اجتماعی همواره نقش کلیدی را در به سرانجام رساندن تحولات داشته اند، حتی می توان ادعا کرد در سازماندهی شده ترین تحولات بنیادی و انقلابات این جوشش خودبخودی اعضا و توده های مردم بودند که در کنار رهبری جنبش ها به نتیجه رسیده اند، از طرف دیگر باید توجه داشت تحرکات اجتماعی خودبخودی در تاریخ به هیچ وجه بصورت مجزا و خالص نبوده اند چراکه در اینصورت به یک حرکت مکانیکی صرف تقلیل می یافتند(1). در جامعه ی کنونی ما نیز این تحرکات اجتماعی در کنار رهبری آگاهانه ی رهبران واقعی جنبش عمومی به نتیجه خواهند رسید، رهبرانی که از متدلوژی خود هیچ نشانه ای به جا نمی گزارند و با همین ویژگی مشخص است که در تمام تاریخ در صف مقدم مبارزات طبقات تحت ستم قرار می گیرند، رهبران واقعی جنبش اعتراضی مردم ایران نیز از شخصیت رویایی خود سندی بجا نمی گزارند چراکه اساساً برای آن ارزشی قائل نیستند. در جنبش کنونی ما عناصر بسیار زیادی از این دست وجود دارند اما هیچ کدام به عنوان عنصر اصلی به حساب نخواهند آمد به عبارت دیگر از این منظر اصل «سنترال دموکراسی» در رهبری اعتراضات در ایران باید رعایت شود.
به جرات می توان ادعا کرد در تمامی انقلابات پیشروانه و تحولات بنیادی اجتماعی در جهان عنصر «خودبخودی» و جوشش طبقاتی به هیچ وجه از سوی رهبری آگاهانه نادیده گرفته نشده است بلکه این عنصر پرورش داده شده و از اشتباهات پاکیزه شده تا بتوان با تئوری های مدرن طبقاتی به یک جنبش یکدست برسد، از طرف دیگر باید توجه داشت در جنبش اعتراضی امروز ایران توجه به این امر خودبخودی توده ها از طرف رهبران واقعی بسیار ضروری می نماید چرا که تایید این خودبخودی بودن نیروی محرکه، جوشش نیروبخش و عنصر عمیق وحدت آن خواهد بود. مهم تر از انگیزش توده ای باید در نظر داشت که این تایید خودبخودی نفی مصنوعی و ماجراجویانه بودن حرکت اجتماعی است نه چیزی که اکنون از نظر تاریخی در ایران لازم آمده است، این شناحت تئوریک شناخت آفرینندگی ارزشهای انسانی نیز هست و پیوند میان رهبری آگاهانه و جوشش خودبخودی هم می باشد، درصورتی که در تحولات امروز ایران عده ای با ادعای کذب رهبری، ماجراجویی های کودکانه و ساده ی خود را با فرصت طلبی چندش آوری به توده ها نسبت می دهند.
در حال حاظر چپگرایان ایرانی باید این نکته را در نظر داشته باشند که تئوری های طبقاتی و اعتقاد به تحزب به هیچ وجه در تضاد با رویکرد خودبخودی امروز ایران قرار نمی گیرد، هرچند که این احساسات بوسیله ی فعالیت های سیستماتیک و تربیتی از طرف گروه رهبری آگاه شکل نگرفته اند بلکه در طی تجربیات روزمره در مواجه با فاشیسم مذهبی و طبقاتی کسب شده اند. درصورتی که برای طبقات پیشرو این تضاد حل نشود و نسبت به جنبش خودبخودی کنونی بی اهمیتی نشان دهند یا در بدترین وضع مانند عده ای دیگر آن را بی ارزش به حساب بیاورند عامدانه از دادن جهتی آگاهانه به آن خودداری کرده اند که مسلماً به نتایج بسیار وخیم و پسروانه ای خواهد انجامید چراکه بعضی مواقع جنبش خودبخودی طبقات زیردست را بخشهایی از راست ارتجاعی طبقات حاکم همراهی کرده است به عنوان مثال در هنگام بحران اقتصادی کنونی با ایجاد نارضایتی عمدی به عنوان توطئه ای خودخواسته در طبقات زیر دست و جهت دهی نامرئی به جنبش خودبخودی مردم موجبات عدم تبدیل جنبش به عامل مثبت سیاسی را فراهم کرده تا بتوانند به تضعیف عینی دولت با هدف استحاله ی حکومت به نفع خود و یا حتی کودتا استفاده کنند.
به هرصورت این نکته بسیار مهم است که در میان کنشگران سیاسی امروز ایران تحرکات خودبخودی در کنار رهبری آگاهانه و تکثرگرا توامان در نظر گرفته شود چرا که امر «خودبخودی» به عنوان یک تئوری مانند روشی است که سنت تحولات بنیادین جامعه حامل آن بوده و هدف تکامل تاریخی بشمار می آید، همزمان باید تحرک خودبخودی به روش پراتیک و شیوه ی سیاسی نیز در نظر گرفته شود و البته مهم تر از همه این است که سیاست پراتیک و عمل واقعی را با تجزیه تحلیل های مکانیکی تئوریک اشتباه نکرد

کدام چپ آلترناتیو است : منفعل یا منفعل

عابد رضایی
به آنان که سبز اند، ساکت و برّه برای چوپان خویش باید اذعان داشته راه پیروزی بر حکومتی که که سالهاست خون می‌ریزد برای حفظ بقای خود راهی‌ جز تحرکات قهر آمیز باقی‌ نمانده است.
اما در این میان روایت از سبز و برّه بودن شامل حال مردمی که هر روز در خیابان‌ها بر اثر عدم وجود آگاهی‌ دست به واکنش میزنند از برای رسیدن به خواست‌هایشان نیست چرا که مسیر حرکت اینان نه بر اساس آگاهی‌ طبقاتی و نوع مبارزه که صرفاً اعلام اعتراض خود به شکلی‌ کودکانه و ایده آلیستی است اما به دور از درک شرایط واقعا موجود که نتیجهٔ تبلیغات سازماندهی نیروهای اجتماعی است که نفع آنها همان در عدم آگاهی‌ مردم برای فشار از پایین و چانه زنی‌ از بالا به نفع خویش است
سبز را آنان ساختند که جنگ با عراق و سرکوب انقلاب ۵۷ را سازمان داده بودند ولی‌ در این میان و نمادین شدن رنگ سبز آن هم در میان مردمی که سالها چوب سازندگان سبز را خورده بودند امری غیر طبیعی قلمداد میشد صدای اعتراضی که باید به واسطهٔ نیروهای چپ که نقشی‌ سازش ناپذیر در مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی داشتند ناگهان به توسط خود قاتلان مردم نمایندگی‌ شد حال این که چگونه این اتفاق افتاد در بین نیروهای چپ بسیار مورد برسی‌ قرار گرفته است اما چپ‌هایی‌ که در مورد این اتفاق پیش آماده بحث میکنند و گاها حتا مردم را از این عمل مورد سرزنش قرار میدهند خود ناگهان برای غافل نماندن از حرکات راست‌ها که میلیونها انسان را در ایران به واسطه‌های مختلف تصمیم به بازیچه قرار دادنشان‌ دارند در کنار این‌ها قرار میگیرند و با پشتیبانی‌ از تهییج پیش آماده در عرصهٔ خیبانها بدون وجود آگاهی‌ آن را انقلاب میخوانند و نمونهٔ حزب کمونیست کارگری به رهبری حمید تقوایی نمونهٔ آن است.
انقلاب بدون وجود آگاهی‌ طبقاتی برای کمونیستها چگونه ممکن است؟
اما از طرف دیگر جریان بهمن شفیق و کورش مدرسی حضور اعتراضی میلیونی مردم را بی‌ رابطه به مناسبت اقتصادی تولید به شیوهٔ سرمایه داری میخوانند با این اسدلل که این جنبش کمونیستی نیست اما فرق از درک این امر که جنبش کمونیستی بر خلاف دیگر جنبش‌ها بر اساس برنامه ریزی و انتقال آگاهی‌ شکل می‌گیرد آن هم درون جنبش‌های خود بخود موجود در تضاد‌های ایجاد شده به دست خود سرمایه داری
مارکس: جهان آبستن ضدّ خویش است
حزب حکمتیست هم خود با تمام عبارت پردازی‌هایش با پاسیف کردن جنبش اعتراضی در دل نظام سرمایه داری در آن سوی سیاست سبز قرار می‌گیرد؟حال باید پاسخ گفت روی کرد کمونیستها در شرایط کنونی چگونه باید باشد که در دو سوی سبز قرار نگیرد اما مناسبت را بر اساس پیشرف خویش تغییر دهد و چگونه است که کمونیسم این گونه به توسط این ۲ حزب بزرگ چپ ایرانی‌ به بیراهه میرود ؟

۱۳۸۹ خرداد ۲۷, پنجشنبه

آهنگ مبارز



خلاف جریان
عابد رضایی
پشت میکروفن واستادم پوتین تو پامه

هی‌ رپ کردن راسته روتین رو کار

شنیدم شعر شده یه جور بت واره

ولی‌ این که می‌‌چرخه اسمش خودکار توی دست

صدا میده عینهو خمپاره توی شهر

این جا شهر منه

توی چشمم قمه

دست منه روی رقص قمه

تو کوچه پس کوچه یا که پیاده رو

رسیدیم دم اوین پاشو پیاده شو

می دن حکم ابلاغ واسه ضربه شلاق

یا که مرگ زندان داریم هرجا اعدام

صدا نفس دیگه نمیاد به گوش احسان و گشتن دیگه نمیاد به هوش

اون مرد و مثل یه قهرمان

توی قلب ما داره صدای پا

کنیم سپاه و خاک

بجنگیم بمیریم تا پیروز

یا که رگبار یوزی کنه تنم آبکش

این مبارزست ما هم میدیم تلفات بش

من رسما هستم

فک نکن میزنی‌ به دستم دست بند

چون تو صورتت میگیرم شصتم حتما

میکشمت پایین با قدرت صدا

حتا اگه بکنم با زندگیم وداع

تو کشور ایران سرد قانون

تو خیابون میبینی‌ ضربه باتوم

یا که ضربه پاشون

از پشت به سر

این حرف حق گوش کن پسر

نباشه سر به تن

اینه سهم من

نشریه گفتمان چپ 2

۱۳۸۹ خرداد ۲۱, جمعه

بیانیه مشترک4 سازمان و گروه دانشجویی و جوانان در آستانه یک سالگی جنبش آزادی خواهانه مردم ایران

یک سال در خون و خیابان!
سالی که گذشت لکه ننگ دیگری بر تاریخ سیاه و خونین رژیم سرمایه داری اسلامی بود که از اولین روزهای به قدرت رسیدن خود پس از انقلاب ناتمام 57، به زور چماق و دشنه مردم را به خفقان کشید و با قتل عام مخالفان و مبارزان و بهره بردن از جنگ تحمیل شده بر مردم، حکومت خود را تثبیت نمود و در سالِ پشت سر، چندین برگ خونین دیگر بر تاریخ تبهکاری های خویش افزود. کشتار مردم آزادی خواه در خیابان ها، افزایش دهشتناک اعدام ها، چه زندانیان سیاسی عادی و چه فعالین سیاسی در اسارت، دستگیری و بازداشت هزاران تن از مردمِ خواستار بدیهی ترین حقوق انسانی و آزادی های سیاسی – اجتماعی، شکنجه، تجاوز و کشتار زندانیان که با وقایع وحشتناکی چون کهریزک تکمیل گردید، اخراج و محرومیت از تحصیل صدها تن از دانشجویان مبارز، فشارهای بی سابقه و گروگان گرفتن بسیاری از فعالین جنبش های اجتماعی، فعالین کارگری، معلمان، زنان، دانشجویان، فعالین حقوق بشر فعالین حقوق کودک و... سرکوب گسترده اجتماعی برای ایجاد جوّ رعب و وحشت عمومی که اخیرا با طرح هایی برای مبارزه با منکرات و ارتقاء عفت!!! و امنیت اجتماعی تداوم یافته و خیابان هایی میلیتاریزه، که همه گوشه و کنار و زوایایش، بوی خون و مبارزه می دهد...
یک سال پیش در چنین زمانی به ندرت افرادی گمان می بردند که برگزاری انتخابات رسوا در چارچوب های رژیم سرمایه داری اسلامی، انتخاباتی که محل رقابت و سهم خواهی دو جناح اصلی حاکمیت، یکی به رهبری جناح ایدئولوژیک بورژوازی مالی-نظامی(سپاه) و دیگری به سرکردگی رفرمیست ها در یک جبهه واحد بود، بتواند منجر به چنین انفجاری گردد. همان گونه که از ابتدای خیزش توده ای مردم مواضع خود را اعلام نمودیم، اصلاح طلبان، با ابزار انتخابات هدف برقراری توازن و تعادل و نوعی دموکراتیزاسیون درون حاکمیتی را دنبال می نمودند تا بتوانند نقش پر رنگ تری در پیشبرد پروژه های کلان رژیم، در ابعاد داخلی، منطقه ای و بین المللی داشته باشند و این نهایتا به جدال میان این دو جناح بدل گردید.
در همان روزهای نخست اعلام نمودیم، و مردم نیز به فراست این واقعیت را دریافتند انتخاباتی که در آن سرنوشت مردم رقم زده نمی شود و تنها بالانس قدرت را برقرار می سازد و آرایش جدیدی را در سهم بری بخش های مختلف حاکمیت ایجاد می نماید، امر مردم نیست. امر توده مردم، مجموعه مبارزات، اعتراضات و مقاومت هایی است که به بهانه بروز تقلب در انتخابات اخیر و بر سر کار آمدن دولت کودتا، در خیابان های شهرهای بزرگ و کوچک رخ داده و شکافی عظیم و غیر قابل جبران را در هیمنه قدرت رژیم سرکوبگر اسلامی ایجاد کرده است و از همین رو با گذشت اندک زمانی، روند تغییر شعارها و خواست های مردم به سمت رادیکالیزه شدن قابل مشاهده بود. اگرچه برجسته ترین مطالبات این جنبش در ماه های نخستین، علیه دیکتاتوری موجود و برای احقاق آزادی های سیاسی و اجماعی به نظر می رسید، اما عمق گرفتن مطالبات از یک سو و عدم تبعیت کلیت جنبش (بدون فروکاستن به عناصر و اجزای داخل آن)، از رهبران خودخوانده داخل و خارج از کشور نشان داد که این جنبش مراحل پیشروی را با سرعتی غیر منتظره پیموده و دیگر تنها در چارچوب های تنگ برخی خواسته ها که از سوی رفرمیست ها دیکته می شود نمی گنجد و در برخی مقاطع حتی خشم لیبرال رفرمیست ها را هم برانگیخته است.
اما آن چه در آستانه یک سالگی جنبش آزادی خواهانه مردم جا دارد بر آن تاکید نماییم، عقب نشینی روزانه رفرمیست ها و رهبران خودخوانده اصلاح طلب در داخل و خارج و عملا جا ماندن آن ها از مردمی است که طی ماه های گذشته بارها پشت آن سنگر گرفته بودند. اکنون این وادادگی به صورت تمام عیار با بیانیه اخیر آقایان موسوی و کروبی بر همگان عیان شده و موجی از خشم و انزجار را از حتی از سوی کسانی که هنوز اندک توهمی نسبت به ایشان و جریانات رفرمیست حامی شان داشته اند، برانگیخته است.
اعتراف ناپیگیر بودن رفرمیست ها و بیان عجز و ناتوانی شان از طریق رسانه های خود و به زبان خودشان، و این که در شرایط پیچیده اقتصادی و سیاسی کنونی چه در بُعد داخلی و چه بین المللی عملا خود را به عنوان جزئی از نظام، پاسدار و هوادار کلیت نظام اعلام نمودند، در ادامه آن چه که در اول ماه مه امسال رخ داد و قوی شدن زمینه های حضور جدی طبقه کارگر برای تاثیر گذاری بر معادلات سیاسی جاری، همگی حاکی از مختصات جدیدی برای ادامه مبارزات علیه سرمایه داری اسلامی است.
امروز دیگر هیچ اراده ای نمی تواند این واقعیت را از چشم آحاد مردمان پنهان بدارد که هیچ آزادی و حقوق دموکراتیکی محقق نمی شود یا دوام نمی آورد، مگر این که حضور طبقه کارگر متشکل و سازمان یافته، آن را تضمین نماید و این حقیقتی است که فراتر از بیانیه ها و شعارهای پیشروان سوسیالیست در حرکت است و حتی نیروهای راست را به زانو در می آورد؛ آن چنان که لیبرال رفرمیست ها در آستانه روز جهانی کارگر دریافتند که جنبشی که خود بارها عامدانه و نه از سر اشتباه در تحلیل، آن را "جنبش طبقه" متوسط خطاب کرده بودند، عملا به هیچ وجه قادر نیست بیش از این اهرم فشار ایشان بر پوزسیون رژیم باشد و حلقه مفقوده ای برای تحمیل خواسته های آزادی خواهانه و پیگیری مطالبات واقعی اکثریت عظیم به فغان آمده وجود دارد و آن طبقه کارگر است! و از این رو عمیقا در تلاشند که در لایه هایی پنهانی تر با نفوذ در صفوف کارگران و اعمال کنترل بر مبارزات و تحرکات جنبش کارگری، این جنبش را نیز مستمسک سیاست های خود در جهت احقاق منافع خود قرار دهند.
با توجه به شرایط عینی اقتصادی و اجتماعی، تنگناهای فزاینده و شرایط دشوار معیشتی، میلیتاریزه شدن عرصه های مختلف زندگی اجتماعی، و خشم و نفرتی که حوادث یک سال گذشته نیز آن را تشدید و تعمیق نموده است، امکان هرگونه سازش، تسلیم و مماشات را از سوی توده مردم به جان آمده منتفی می سازد و با آن چه که در روز جهانی کارگر به وقوع پیوست، عملا راه های متفاوتی از آن چه لیبرال رفرمیست ها مذبوحانه سعی در حقنه کردن آن به مردم دارند، پیش روی چشمان باز مردم و به ویژه کارگران، زحمتکشان و اقشار تحت ستم گشوده است.
اکنون تمام تلاش نیروهای چپ و پیشروان سوسیالیست در جنبش های مختلف باید معطوف به این امر مهم باشد که ضمن افشای روزانه جریانات راست و رفرمیست، طبقه کارگر با تشکل های مستقل و طبقاتی اش عرصه گردان مبارزات ترقی خواهانه مردم گردد. باید این حقیقت به بهترین نحو روشن گردد که علیه اعدام ها، سرکوب ها، زندان ها، بی حقوقی های بی حد و حصر و فقر و فلاکتی که به آن نام زندگی داده شده است، بدون دخالت گری مستقیم طبقه کارگر متشکل و آگاه نمی توان ایستاد. یک استراتژی ناب سوسیالیستی تنها در پرتو درک این واقعیت می تواند صف مستقل طبقاتی را در جنبش های اجتماعی مختلف ایجاد نماید و رفرمیست های نا پیگیر و ریاکار را برای همیشه به جایگاه اصلی خود در پوزسیون برگرداند.
زنده باد مبارزات، اتحّاد و مقاومت توده های مردم!
گسترده باد اعتراضات و اعتصابات مردمی به رهبری طبقه کارگر و متحدین آن!
دانشجویان سوسیالیست دانشگاه های ایران
اتحاد دانشجویان ضد فاشیست ایران
گروه گفتمان چپ
نشریه اعتصاب

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

نطرسنجي از دوستان

وضعیت:

1ـ نزدیک شدن به 22 خرداد. فشار بیشتر از طرف حکومت جهت القاء ترس

2ـ اعدام پنج نفر در هفته ی گذشته. از جمله یک فعال کارگری

3ـ تایید حکم اعدام شش نفر دیگر توسط دادستان تهران. و احتمال زیاد اجرای

این احکام تا قبل از 22 خرداد.

4ـ تجربه ی اعتصاب موفقیت آمیز پنج شنبه در کردستان

با توجه به وضعیت موجود،

1ـ اقدام دفاعی از جانب فعالان سیاسی و قشرهایی از مردم چگونه باید

باشد.

2ـآیا فراخوان به اعتصاب عمومی با توجه به پراکندگی جغرافیایی و عدم

همبستگی میان مردم نتیجه بخش خواهد بود؟(باید در نظر داشت که تجربه ی

کردستان را نمی توان درشهرهای مرکزی قابل اجرا دانست)

3ـ از نظر استراتژیک، در صورت امکان، فراخوان اعتصاب عمومی باید برای قبل

از 22 خرداد باشد یا قبل ازآن یا بلافاصله بعد از اجرای احتمالی ِ احکام؟

4ـ از چه امکاناتی برای اطلاع رسانی باید استفاده کرد؟

5ـ چه راهکارهای دیگری غیر از فراخوان به اعتصاب در وضعیت فعلی ممکن است؟



پاسخ به این سوالات نسبت مستقیم دارد به تحلیل ما از 22 خرداد امسال.

تحلیل شما چگونه است

با تشکر/

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

بیانیه مشترک 4 سازمان و گروه دانشجویی و جوانان در حمایت از اعتصاب عمومی


مردم آزادی خواه و ستم دیده ایران!

کارگران و زحمتکشان!

دانشجویان و معلمان!

اکنون زمان مقابله متحد با ماشین سرکوب سرمایه داری اسلامی است که فاشیستی ترین اقدامات ممکن را در دستور کار روزانه خود قرار داده است! هر روز اعدام، شکنجه، زندان، تبعید...هر روز کشتار مخالفین...هر روز جنایتی علیه بشریت...
ادامه مطلب...

Followers